false
یا ابا جواد ، امام رضا جان سلام
تو را به همان نامی صدا زدم که دلت را راضی میکند، اخر تو تک پسرت جواد را خیلی دوست داشتی، دلت برایش میرفت و پدرانه به قربان میرفتی، به قربانِ قد و بالایش …
پدری کردن را دوست داشتی که گفتی هرکه مرا ابا جواد یعنی پدرِ جواد صدا بزند، خودت عهده دارِ خواسته های دلش میشوی و کنارش مینشینی، دستهایش را میگیری و میپرسی،
چه میخواهی؟ بگو تا عطا کنم..
پسر با پدر مو نمیزند که جوادت هم
فخر سائلان است… هنوز که هنوزه داری پدری کردن را به همه میچشانی. کوچک و بزرگ نمیکنی، نگاهت حتی کسی را با کس دیگر برچین نمیکند، اشاره هایت بین کسی فرق نمی اندازد. اصلا هرکس که اذن ورودِ زیارت تورا خواند، گدا میشود.. حالا آن گدا با تو که ندار بود و کمی حالی سبک کرد و درد و دل کرد، دارا برمیگردد. انگار که ثروتِ جهان مالِ اوست و ارث جهان را بُرده.. چه سلطانی هستی که سایهی لطفت واسع کل شیٔ است…
اینکه تو چطور میدهی یا چطور دارا میکنی،
شبیه آیه ی ولسوف یعطیک ربک فترضی است. آنقدر میدهی تا دل راضی شود..
تو رضایی.. تو تنها گل سرخی از سلالهی خاندان احمد و تبار گل یاسی که
همگان را، این صفتت معروف تر و ملموس تر است
کدام صفت؟ همان که چون تو رضایی
آنقدر عطا میکنی، آنقدر از سر سفره ات میبخشی، آنقدر میدهی، که تا بلاخره دل را راضی کنی و دل، راضی از پیشت رَود
دلِ راضی شده، شاکر هم میشود
براتِ زیارتت جوابِ دائم الشکر بودنهای بعد نمازهای پنج گانه ام است… شکر از اینکه تو امام رضای وطنِ منی… ایران را تو ایران کردی
تو دارالشفای ایرانیانی.. و پناه محبت هرکس، دامنِ محبتِ توست…
میگویند در خانه ی تو سائل زیاد می آید
و برای همین سفره ات همیشه پهن است و
درازا دارد که آن سرش پیدا نیست..
چرا؟ چون باید همه از سر سفره ی تو متنعم بشوند…
ما اگر بودیم ، همسفره میشدیم نه؟ نون ریزه ها که به ما میرسید؟ نمیرسید؟
یعنی میشد آنجایی بنشینم که تو قبل از من، نشسته بودی؟
در خانه ات سفره ها پهن میکردی
همه گدای این خانه که بودند ولی
وقتی میآمدند ، بدون آنکه دستی دراز کنند
مستقیما سر سفره مینشستن.. یعنی خودِ حاجت روایی!
حالا چطور امید نباشد که قبل از آنکه دستمان پیش تو دراز شود، کاسهی مان پر نشود؟!
تو حاجتِ روا شده ای یا اباجوادِ خسته دلان..
فاطمه زهرا شاکری
پایه هفتم
مدرسه شهید میرزا خانی
false
true
true
true